خاطره ای از شهید محمد ایزدی
درعملیات والفجر هشت درگردان امیرالمؤمنین لشگر 14 امام حسین ع با دو،سه نفر بچهها ی خور کنار هم بودند هر وقت که می رفتیم کنار انها اوبیشتر بابچه های گروه کشتی میگرفت وبراکثر افراد راخاک می کرد رزمندگان وقتی دونفر باهم گلاویز میشدن تشویق می کردند از قدرت بدنی خوبی برخوردار بود درتمام فعالیتهای رزمی پیش قدم ودارای تحمل وصبر استقامت زیادی بود درشب عملیات که ماموریت گرفتن کارخانه نمک شهر فاو بعهده ان گردان بود بنده حقیر دیدبان ادوات لشگر امام حسین ع بودم که از جاده ام القصر هدایت اتش را انجام میدادیم منطقه عملیاتی کارخانه نمک باهجمه اتش شدیدی روبرو بود فرمانده ها هرگونه علمیات را درآنجا موفق نمی دانستند شب همه بچههای گردان وداع جانانهای با هم داشتند اکثریت گردان باتوجه باتوجیه فرماندهی. شهادت راجلوی روی خود میدیدند شب عجیبی بود عاشورا برای بچههای گردان تداعی شد چهره ها نورانی وخدایی ،مهربان ،زیبا ،اماده شهادت درگردان موج میزند پاسی از شب گذشت درسنگر دیدگاه درجاده ام القصر عملیات را با اتش ادوات توپخانه ومینی کا تیوشا وکاتیوشا پشتیبانی میکردیم هجمه اتش دشمن بمراتب خیلی شدید تر بود که باجرات میتوان گفت وجب به وجب زمین سوارخ سوارخ شده بود حتی چندین توپ خمپاره یکجا به زمین می خورد وحفرهای بزرگی ایجاد میکرد اسمان پرازمنوردشمن بود بمبارانهای شبانه انجام می گرفت دران شرایط اتش ،خون تعدادی رزمندگان به شهادت رسیدن وتعدادی از پیکرهای پاک ومطهر شهدا دران قسمت ماند که شهید محمد ایزدی بعدا ز 13سا ل پیکرش به وطنش بازگشت روحش شاد راهش پر رهرو باد
اتش ,گردان ,شهادت ,شب ,محمد ,شهید ,شهید محمد ,بچههای گردان ,خاطره ای ,امام حسین ,حسین ع
درباره این سایت